وزیری، اسطوره خاطره های ماندگار (قسمت دوم)
نماز جمعه
با اقدامات آقای وزیری و منبرهای گرم و گیرایش، باردیگر مسجد جامع کبیر یزد پذیرای خیل عظیم جمعیت و نمازگزاران و محل اقامه نماز جمعه میشود. آنچنان که برای حضور در نمازجمعه علاوه بر مردم یزد مردم آبادی های اطراف نظیر رحمت آباد، محمدآباد، دهنو، ملاباشی، ابرندآباد، کفله مرز، مردآباد، مریم آباد، حسن آباد و… هم در نماز جمعه حاضر میشدند به نحوی که بزرگترین نماز جمعه مملکت در اینجا برگزار میشد. مسجد پر از آدم می شد و بوی عطر و گل و مشک و عنبر در فضای مسجد میپیچید. حاج آقا شخصی را به نام آشیخ عبدالحسین عرب عجم، جلوی درب مسجد گذاشته بود که هر کس وارد می شود چنانچه حمد و سوره را خوب نمیداند اول در نزد ایشان حمدوسوره اش را درست کند و بعد وارد مسجد شود. آن نمازهای جمعه روحانیت و معنویت غریبی داشت.
پروفسور پوپ
در همین گیر و دار است که پروفسور پوپ به یزد می رسد و سراغ کسی را می گیرد که تاریخ یزد را خوب بداند. آقای وزیری را به او معرفی میکنند. به همراه مترجمش در خانه آقای وزیری به حضور ایشان میرسد و ساعتها از آقای وزیری سوال می پرسد و پاسخ می شنود و یادداشت برمی دارد. بعداً همه آنچه را که از آقای وزیری شنیده یا گرفته است در کتاب خود میآورد. از جمله دو عکس از مسجد جامع، یکی مربوط به قبل از تعمیر و یکی مربوط به بعد از آن.
آوازه کار بزرگ آقای وزیری در بازسازی مسجد جامع به گوش اداره باستانشناسی ایران هم که تازه تاسیس شده بود می رسد و لازم می آید آنها هم در شروع کار خود از تجربیات ایشان الگو بگیرند. لذا باستان شناس معروف، مرحوم دکتر سید محمد تقی مصطفوی از تهران به یزد آمده و ضمن بازدید از مسجد و دیدار با آقای وزیری با تجربیات ایشان در بازسازی مسجد آشنا می شود تا بتوانند در بازسازی ابنیه تاریخی سایر شهرها از آن استفاده کنند.
گفتنی است که دست خط و نوشته جالب آقای مصطفوی در دفتر یادبود کتابخانه وزیری به یادگار مانده است.
بتول و عذرا
بعدها زمانی که از طرف اداره میراث فرهنگی در صحن شبستان جدید مسجد جامع کند و کاو میکردند تعدادی قبر هم که پیدا شده بود، تخریب گردید و هنوز دو قبر دیگر نیز مشهود بود که تخریب و کاوش آنها به روز بعد موکول گردید. صبح روز بعد یکی از بزرگان یزد با رنگ پریده و چهره ای نگران به کتابخانه وزیری نزد آقای انتظاری میآید و میگوید: دیشب دخترم خواب دو تا خانمی را دیده است که گفته اند ما دختران علاءالدوله کالیجار هستیم به نام بتول و عذرا، که بعد از فوت پدر در اتاق کوچکی در گوشه مسجد سکونت داشتیم و از محل نخ ریسی ارتزاق می کردیم و مازاد درآمدمان را هم صرف تامین روشنایی مسجد مینمودیم. ما برای خودمان در محلی که حالا تخریب می کنند دو تا قبر کنده بودیم که بعد از فوت، ما را در آنجا دفن کردند. حالا میخواهند قبر ما را خراب کنند. خواهش میکنیم بگویید کاری به کارما نداشته باشند.به این صورت این دو قبر دست نخورده باقی می ماند. الان نیز صورت این دو تا قبر وجود دارد که تقریباً ۱۰ سانت از زمین بلندتر است.
مدارس اسلامی
دهه های عمر آقای وزیری را باید دهه های پربار نامید. در سال ۱۳۲۴ هیئت حامیان مسجد جامع را تشکیل میدهد و کار تعمیر مسجد جامع را آغاز میکند. در سال ۱۳۳۴ به تأسیس مدارس جامعه تعلیمات اسلامی و کتابخانه وزیری کمر همت می بندد. در حوالی سال ۱۳۴۴ هم برنامه تاسیس کتابخانه وزیری رسمیت و شدت بیشتری می گیرد.
در سال ۱۳۳۴حاج آقا وزیری تشخیص می دهند که متاسفانه بچه مسلمانها در مدارسی درس میخوانند که معلم شرعیات و دینی و معارف شان بهائی است. لذا با اجازه بزرگترین مرجع تقلید آن زمان عالم تشیع، یعنی حضرت آیت الله العظمی بروجردی، مدارس جامعه تعلیمات اسلامی را پایه گذاری می کنند.
ابتدا با یک خانه استیجاری بسیار کوچک و با میز و صندلی های عاریه ای اما با استخدام بهترین مدیران و معلمان کار را آغاز میکنند و به ثبتنام از بچههای پایه ابتدایی می پردازند. بعد با آقای بمانعلی رمضانی که خانه ای در محله گازرگاه داشته است صحبت می کنند. آقای رمضان قبول میکند و خانه را وقف مدارس تعلیمات اسلامی می نماید و مدرسه رمضانی در آنجا تاسیس می شود. همچنین آقای وزیری با آقای حاج محمدصادق افشار که خانهای در جنب خانه خود آقای وزیری داشته اند، صحبت می کنند و موافقت ایشان را برای واگذاری خانه به جامعه تعلیمات اسلامی می گیرند. بدین ترتیب دبیرستان افشار در آنجا تاسیس میشود.
با تلاش و پیگیری حاج آقا وزیری مدرسه ای از این دست در خیرآباد و سپس مدرسه ای هم در نعیم آباد افتتاح می شود. یعنی جمعاً چهار مدرسه اعم از دبستان و دبیرستان توسط حاج آقا در یزد تاسیس میشود که تحت سرپرستی خود ایشان اداره می شده است.
گفتنی است بسیاری از یزدیانی که امروزه جزء سردمداران مملکت هستندو پست حساسی دارند و منشا اثر و خدمت می باشند، از شاگردان همان مدارس و دست پرورده مرحوم حاج آقا وزیری می باشند.
( وزیری : اسطوره خاطره های ماندگار. حبیب مهرنیا. قم: بقیه العتره، ۱۳۸۵.ص ۲۰-۲۳)