ریشهیابی اندیشه و گروههای افراطی – تکفیری
ریشهیابی اندیشه و گروههای افراطی – تکفیری بررسی ماهیت و عملکرد جریان تکفیری در دوران پسا داعش از خلافت بغدادی تا خلافت مجازی و از فرمت نظامی تا فرمت امنیتی
به گزارش پایگاه خبری طلوع یزد و به نقل از ترشیز خوان؛ حادثه ترویستی – تکفیری حرم رضوی، بازتاب دهنده مجموعهای از پندارهای انحرافی، عقاید و باورهای خرافی، انگیزهها متعصبانه سلفی و مخرب تهاجمی است.
این حادثه به رغم آنکه در شکل رفتار فرد تجلی پیدا میکند؛ اما ریشه در مصادیق تاریخی از قرون اولیه اسلامی تا قرن چهارم در رویکرد فقهی ابوعبداله محمد بن حسن بن خلف بربهاری (۲۳۹ -۳۲۹ ه.ق) از شاگردان امام احمد بن حنبل و به ویژه در قرن هفتم ه.ق و در ایدئولوژی افراطی ابوالعباس احمَد بن عَبدُالحَلیم معروف به ابنتَیْمِیّه حَرّانی (۶۶۱-۷۲۸ ه.ق) دارد که در قرن دوازدهم توسط محمد عبدالوهاب (۱۱۱۵-۱۲۰۶ ه.ق) و با کمک آل سعود از عرصه نظر وارد عرصه عمل سیاسی و اقدام تهاجمی شد.
علاوه بر وجه تاریخی رویکرد تکفیری در دوره معاصر، بخشی از تدابیر راهبردی صاحبان ثروت و قدرت است. غرب آسیا در دو دهه اخیر، شاهد تحول در ماهیت و عملکرد گروههای ترویستی – ایدئولوژیکی مشهور به جهادی – سلفی بوده است.
سازمان القاعده به عنوان یکی از این گروهها، در اوائل دهه ۱۹۸۰ جهت مقابله با روسها و در افغانستان، توسط سعودیها و به سفارش آمریکاییها و با اهداف زیر ایجاد شد:
۱- تبدیل افغانستان به باتلاق نیروهای نظامی روس و گرفتن انتقام از آنها، به دلیل حمایت روسها از ویت کنگها در جنگ ویتنام، که به شکست مفتضانه آمریکاییها در آن جنگ منتهی شد.
۲- دور کردن کانون منازعات غرب آسیا از سرزمینهای اشغالی فلسطین و ایجاد حاشیه امن برای رژیم صهیونیستی، که پس از انقلاب اسلامی به صورت فزایندهای دچار بحران موجودیت و چالش در حفظ بقاع شده بود.
۳- غرس یک نهال بدیل متکی بر ایدئولوژی سلفی از درون امت اسلامی، در کنار نهال نوپای انقلاب اسلامی ایران، که توجه جویندگان فطرت و معنویت در جهان معاصر را از انقلاب اسلامی، به نمونه بدیل آن جلب نماید.
۴- مشغول سازی جهان اسلام به منازعات درون دینی، به جای توجه به استعمار خارجی که اصلیترین عامل تحمیل مصیبتهای فرهنگی و امنیتی بر جهان اسلام در چند قرن اخیر بود.
۵- فرسایش توانمندیها، تخریب زیرساختها و غارت داراییهای جهان اسلام، با هدف کاهش ظرفیت اقتصادی و مالی آنها، که امکان مقاومت در برابر مدیریت نرم و تهاجم سخت خارجی را به حداقل ممکن کاهش میداد.
با این وجود؛ ماهیت ایدئولوژی جهادی افراطیون، انگیزه هویت طلبانه و تاریخ پر از جنایت و استعمار غرب علیه جهان اسلام، باعث شد تا پس از پایان اشغال افغانستان توسط روسها، آتش سلاح القاعده، به سمت سازندگان آن برگردد.
در ادامه دولت ایالات متحده با کمک مراکز پژوهشی و اندیشکدههای راهبردی و حمایت فکری و اقتصادی رژیمهای عشیره ای جنوب خلیج فارس، باز مهندسی جدید از گروههای سلفی نماید و با غنیسازی ایدئولوژی افراطی متحجرانه و تکفیری متعصبانه در مدراس وهابی عربستان و پاکستان، در کمتر از دو دهه؛ از درون القاعده غرب ستیز، داعش مقاومت گریز و شیعه ستیز استخراج نمایند.
اعضای این گروه جدید – داعش – که ترکیبی از افکار تکفیری و مسلک بعثی داشتند، آگاهانه یا ناآگاهانه؛ ماموریت یافتند تا ماهیت استعمار ستیز نیروهای جهادی، انگیزه سلفی و قدرت تخریبی آنان را، از مبارزات برون تمدنی به منازعات درون تمدنی در جهان بکشانند و ظرفیتهای جهان اسلام، محور مقاومت در برابر نظام سلطه و به ویژه رژیم صهیونیستی را تحلیل ببرند.
پس از یک دوره سلطه جریان تکفیری که با تکیه بر “تئوری مدیریت وحشت” و ” صنعت خشونت حداکثری” و پراکنش حداکثری “تنفر، کینه و انتقام”، خلافت خرافی ابوبکر بغدادی در عراق و شام دچار فروپاشی ساختاری شد و جریان تکفیری در سراشیبی کاهش تاثیر نفوذ، به عنوان یک دولت قرار گرفت؛ اما ایالات متحده و متحدان منطقهای آن بهدنبال استفاده از ظرفیت و نیروهای مدیریت شده اعم از “اندیشه تکفیری” و “انگیزه عملیاتی” در این گروهها، با هدف تضعیف «جبهه مقاومت» در برابر «جبهه سازش» بوده و هستند.
بنابراین مفهوم پسا داعش به رغم اینکه شکست ساختار نظامی و فروپاشی سرزمینی را بشارت میدهد، ولی این ساختار در دوران پس از خلافت بغدادی، باز هم حضور نامیمون و ناملموس ولی تهاجمی خود را حفظ خواهد کرد و بسیار بعید است که جهان و غرب آسیا در آینده، شاهد نزول اندیشه متعصبانه تکفیری و کاهش انگیزه متحجرانه افراطی آنان باشد.
ادامه دارد…