به بهانه نمایش (اول شخص مفرد)
در آن زمان که در کوچه پس کوچههای غربت درونت ، یکی یکی صداهای روزمَرٌِگیات را مرور میکنی و در اعماق وجود پاکت از اغیارِ پیرامون ، قدم میگذاری ، صدای نغمههای شیرینی را می شنوی ، پاک از غبار ، که از مرز تنانگی گذشته اند و در هبوط آوارگی انسان ، عزم عروج را آغاز کرده اند و با رسم دلدادگی طریق عشق ورزیدن را در مشق سرخ حضور نقش میزنند .
گرچه دیر ولی شانس یاری کرد و میسٌر شد تا پا به پای عاشقان این دیار توفیق حضوری سرخوشانه را ، به پای عاشقانههای مجنون وار مهردادی بنشینیم که با آوای رویای شیرینش ما را به دشت شقایقهای عاشق بَرَد ، تا بینهایت های دلدادگی را با تنفس رگ برگ های گل های وحشی و در نفس نفسهای قمریها و چکاوکهای به زنجیر شده ، سفری بدون اغیار را به درون مان ، رقم زنیم
این روزها که ایام گرانبهایی برای تئاتر شهر و دیارمان ، به همت گروه نمایشی خنده در حال رقم خوردن است ، شاهد هنرنمایی هنرمند برجسته تئاتر اصفهان ، آقای نیاز و همسر شان ، در قالب نمایشی نفس گیر به نام اول شخص مفرد بودیم که اوقاتی خاطره انگیز را برای مخاطبانش فراهم آورد .
(خاطره نساز برادر خاطره با خطر هم خانواده است خاطره نساز خواهر)(انتخابی از متن نمایش)
نمایشی که در کنار خلق لحظاتی سکرآور که برای مخاطبان پدید آورد ، کلاس و آموزشی شد برای اهالی نمایش و اینکه آیا چند نفر توانستند تا از این فرصتِ غنیمت ، بهره کافی برند ، باید تا در آینده نمایش شهر و یارمان منتظر و شاهد باشیم تا مگر از این حال و هوای نمایش های هزل و هجو که به نام طنز به خورد مخاطبان خود می دهند ، رهایی یابیم
نمایشی که از مرزهای گروتسک هم عبور کرد و با غمنالههای درون خود گریست و در مقابل ، این مایی که خندیدیم و قهقهه زدیم و نفهمیدیم که آنچه را که میبینیم ، تنها طنز نیست و برای خنده خلق نشده که باید با آن بگرییم و بگرییم و بگرییم .
در آخر جادارد از عوامل اجرایی خانه خنده که امکان اجرای چنین نمایش تامل برانگیزی را برای اهالی تئاتر یزد فراهم کردند ، مراتب قدردانی را به جا بیاوریم